معجزه کن مرا..

حس عجیبی تموم قلبم رو احاطه کرده؛از اونها که از همه ی آدم های دورم بَری ام. مقدار زیادی چالش دارم تجربه میکنم و الان دلم میخواد بیخیال همه ی آدم ها بشم و چند روزی رو دست خودم بگیرم و برم . برم و تا خوب نشدم ، تا از این چالش بیرون نیومدم نیام . 

آره راضیم از این حال ، اما قلبم در حال مچاله شدنه:) 


ادامه ی سخنانِ هیچ او
+ Writen by  شنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۴۰۱Time 23:51  هیچ او   | 

یک اصطلاحی هست که خدا چندین بار در قرآن ازش استفاده کرده:

«حتی ضاقت علیهم/علیه الارض..»

 یعنی کار به جایی می‌رسد که زمین با تمام فراخی‌اش بر آدمی تنگ می‌گردد.

بهترین توصیفی است که می‌شود برای بعضی لحظه‌ها، و برخی حس‌ها به کار برد، اینطور وقتها چاره‌ای نیست جز پناه بردن به خود

 باید به خودش پناه ببری، تا آرام بگیری، دوست و آشنا هم نمی‌توانند برایت کاری بکنند.

آدمی تازه می‌فهمد که هیچ پناهی ندارد جز خدا و این حس یک چیزی است شبیه دلتنگی، سردرگمی، دل‌آزردگی، یک چیزی شبیه درد!

+متن ، وام گرفته شده است . 

+ Writen by  سه شنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۱Time 1:15  هیچ او   | 

+پاک شد .

+ Writen by  شنبه سوم اردیبهشت ۱۴۰۱Time 15:55  هیچ او   | 

هیچ کلمه ای نمی‌تواند اکنون حال مرا معنا و توصیف کند. 

+ Writen by  جمعه دوم اردیبهشت ۱۴۰۱Time 17:26  هیچ او   | 

ولی من به هیچ عنوان حالم خوب ، مساعد ، قابل تحمل نیست.

بغض داره گلوم رو میدره و غم تموم قلبم رو به آتش کشیده ..

الان نمی‌دونم چیکار کنم خوب شم ، هیچ راهی بلد نیستم اما درست میشه . نمیشه ک خوب نباشم.

یادمه می‌گفت غم ، شادی ، ترس ، خوشحالی و .. حس هایی هستن که ما به همه اونها نیاز داریم و احساس کردنشون هیچ مشکلی نیست . فقط باید بدونیم باهاشون چطور رفتار کنیم. 

نمی‌دونم الان ..

+ Writen by  پنجشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۱Time 9:27  هیچ او   |